کد مطلب:152339 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:174

به برکت حضرت عباس مادری فرزند گمشده اش را یافت
مؤلف كتاب «گلستان معارف» آقای غلامرضا اسدی مقدم می نویسد:

زمانی كه در دزفول بودم، زنی در همسایگی ما می زیست كه تنها یك پسر به نام «عنبر» داشت. شوهرش آن زمان وفات كرده بود و مع الأسف به علت نامعلومی این تنها پسر نیز از خانه بیرون رفت و دیگر برنگشت. خانم مزبور، حدود بیست سال، تنها و با فقر و فلاكت و گریه و زاری سر كرد، تا اینكه یك سال، همراه با دو زن دیگر از آشنایانش، برای زیارت عتبات به عراق رفت.


روزی در كربلا بعد از زیارت امام حسین علیه السلام به زیارت ابوالفضل العباس علیه السلام می روند، مادر عنبر به شدت گریه می كند و در حالی كه فرزند مفقود شده ی خود را از آن حضرت می خواهد، بیهوش می شود.

آن دو زن او را از حرم خارج می كنند و در صدد برمی آیند كه او را به دكتر برسانند.

در كنار خیابان، یك تاكسی را صدا می زنند. راننده آنها را سوار می كند و می پرسد: كجا می روید؟ می گویند: این زن كه پسرش گم شده است در حرم گریه ی زیادی كرده و از حال رفته است، می خواهیم او را به دكتر برسانیم.

راننده می پرسد شما اهل كجایید؟ می گویند: اهل دزفول. می پرسد: كدام محله؟ پاسخ می دهند: محله ی مسجد. می پرسد: اسم این زن چیست؟ می گویند: فلان. می پرسد اسم پسر گمشده اش چیست؟ می گویند: عنبر.

راننده كه فردی غیر از عنبر نبوده است، در حالی كه اشك در چشمانش حلقه زده بود، ماشین را كنار خیابان خاموش می كند و می گوید: من عنبر هستم، و این خانم هم مادر من است. هر دو پیاده می شوند و مادر، عنبر را می شناسد. آنها یكدیگر را در آغوش می كشند و سپس عنبر آنها را به منزلش می برد! [1] .


[1] چهره ي درخشان ج 2، ص 505، به نقل از گلستان معارف ج 2، ص 176.